85-ضرورت بازخوانی اندیشههای حسین عظیمی ... -نویسنده دکتر فرشاد مومنی
استاد فقید دکتر حسین عظیمی ، در سال 1327 در شهرستان آران از توابع کاشان به دنیا آمد و در اردیبهشت ماه سال 1382 در یکی از بیمارستانهای تهران دیده از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت. در طول این مدت اهتمام ایشان به تدریس درسهای اقتصاد ایران، اقتصاد توسعه و برنامهریزی اقتصادی، موجب شد که او در نقش یکی از تأثیرگذارترین استادان اقتصاد در طول تاریخ ایران ظاهر شود زیرا به واسطه کمبودهای جدی در زمینه اساتید صاحب صلاحیت در زمینه سه درس مزبور او ناگزیر بود که برای دورهای چندساله تقریباً در همه دانشکدههای اقتصاد موجود در تهران و در همه دورههای تحصیلات عالیه اعم از کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدریس داشته باشد.
در همین دوران او در مقام یک کارشناس ممتاز و استثنایی مسائل توسعه در خدمت سازمان برنامه و بودجه درآمد و نزدیک به ده سال در این سازمان منشأ خدمات ارزشمند و ارائه گزارشهای صادقانه و عالمانه درباره مسائل ایران شد. مسئله خروج او از سازمان برنامه نیز بسیار شنیدنی و عبرتآموز است. هنگامی که دولت پس از جنگ بر سر کار آمد و به اجرای برنامه تعدیل ساختاری همت گماشت از سوی کمیسیونهای تخصصی مجلس برای اظهار نظر و ارائه ارزیابیهای کارشناسی درباره سیاستهای اقتصادی دولت وقت از وی دعوت به عمل میآمد و او صادقانه ارزیابیهای انتقادی خود را مطرح نموده و کاستیها و هزینههای تمسک به سیاستهای شکست خورده موسوم به تعدیل ساختاری که میزان کارایی خود را در طی یک دوره بالغ بر 10 سال در آمریکای لاتین و آفریقا نشان داده بود را با نمایندگان ملت در میان میگذاشت. این اقدام با واکنش مسئولان و مدیران وقت سازمان برنامه و بودجه مواجه شد و آنها به صورت اعتراضآمیز از حسین عظیمی میپرسیدند که چرا به عنوان یک مدیر سازمان برنامه و بودجه از سیاستهای رسمی این دستگاه انتقاد میکند و او در پاسخ اظهار میداشت که آنها نمایندگان ملت هستند و کارشناسان امین و صادق میبایست بانهایت صراحت دیدگاههای کارشناسی خود را به آنها عرضه نمایند. بنابراین تا زمانی که آنها از من دعوت میکنند چارهای جز پذیرفتن دعوت و طرح صادقانه مسائل کارشناسی ندارم. بنابراین، یا به آنها بگویید از من دعوت نکنند و یا شما سیاستهای نادرست را متوقف سازید البته مدیریت وقت سازمان برنامه و بودجه راه سومی را برگزید و آن هم اخراج حسین عظیمی بود.
در طی همین دوران حسین عظیمی، با شرکت در سمینارهای علمی و گفتگوها و میزگردها و مناظرههای دانشگاهی و نیز از طریق مصاحبه با رسانههای همگانی به ویژه مطبوعات و صدا و سیما تلاش نمود تا دانش اقتصاد را به زبانی ساده و در عین حال فاخر به میان تودههای مردم ببرد و نوعی اعتلای اندیشه اقتصادی در حوزه عمومی را تحقق بخشد. این زمینه از تلاشهای او نیز با فراز و فرودها و حوادث بیشمار روبرو بود که وی برخی از آنها را برای دوستان نقل میکرد و تصریح مینمود که اگر قرار باشد اقتصاد ایران روزی به شکوفایی برسد تربیت دانشجویان و ارائه گزارشهای کارشناسی برای مقامات و تصمیمگیران لازم هست اما کافی نیست و شرط کفایت آن است که فهم عمومی مسائل اقتصادی نیز در گستره و عمق افزایش یابد.
اینک بالغ بر هفت سال است که دیگر حسین عظیمی در میان ما نیست. بنابراین به طور طبیعی جای طرح این سؤال خالی است که چرا امروز و تا روزهای متعدد دیگر در آینده ما باید یاد حسین عظیمی را گرامی بداریم؟
امیدوارم این مقاله بتواند تا حدودی پاسخگوی این سؤال باشد.
- چرا باید اندیشههای حسین عظیمی بازخوانی شود؟
در پاسخ به چنین سؤال مقدّری اولین نکته آن است که او حقوق بزرگی بر گردن ملت ایران دارد. بدون آنکه در تمام طول عمر خود حتی یک بار چنین ادعایی را مطرح کرده باشد. بنابراین حق شناسی ایجاب میکند که ذکر او در میان ما همواره جاری باشد.
علاوه بر آن حسین عظیمی یک دانشمند نابغه و کمنظیر در میان اقتصاددانان ایرانی است و بازخوانی آثار او همچنان میتواند گرهگشای تنگناهای تحلیلی و معرفتی دانشجویان، مدیران بنگاههای اقتصادی و سیاستگذاران امور اقتصاد ملی باشد.
به گمان اینجانب گرچه هر یک از استدلالهای بالا در جای خود درست است و موضوعیت دارد اما از منظر ملاحظات اقتصاد توسعه یعنی رشتهای که حسین عظیمی عمر خود را بر روی آن گذاشت یک استدلال قدرتمندتر و همگانیتر وجود دارد و آن هم این است که واکاوی تجربیات موفق توسعه حکایت از آن دارد که تنها زمانی پیشرفت در مقیاس ملی امکانپذیر و کمهزینه میگردد که یک ملت به آن سطح از بلوغ فکری رسیده باشد که هر نسل نقطه عزیمت خود را قله دستاوردهای نرمافزاری نسلهای قبلی قرار دهد.
به عبارت دیگر، ما نمیتوانیم در مسیر دستیابی به یک اندیشه راهگشا در زمینه توسعه گامهای موفقیتآمیزی برداریم بدون آنکه خود را به لحاظ معرفتی بر روی شانههای حسین عظیمی و امثال او قرار دهیم. واقعیت این است که او میتوانست مانند بسیاری دیگر زندگی کند و از استعداد نبوغ خود صرفاً بهرهمندی شخصی نماید. اما او مسیر دیگری را برگزید که گرچه در مجموع منافاتی با ملاحظات نفع شخصی نداشت اما در عین حال هنرمندانه توانست همسویی خارقالعادهای میان نفع شخصی و نفع ملی برقرار سازد و در این راستا به اعتبار تلاشهای حیرتانگیز و ارزشمند او یک ذخیره دانش قابل اتکاء در زمینه اندیشه بومی توسعه در اختیار ماست و بهرهگیری از آن میتواند موازنه رو به بالندگی نفع شخصی – نفع جمعی را برای همه افراد، بنگاهها و سیاستگذاران امکانپذیر و قابل تحقق سازد و به این ترتیب ما در مسیری قرار میگیریم که افراد از زندگی مؤثر و مفید خود بهره میبرند و به جامعه نیز بهره میرسانند.
- برخی راهگشاییهای ارزنده و یادگارهای فکری حسین عظیمی
بسیاری از نظریهپردازان توسعه معضل اصلی کشورهای عقبمانده را در چارچوب مفهوم دوگانگیهای اقتصادی – اجتماعی صورتبندی و عرضه مینمایند. به این معنا که از دیدگاه ایشان یکی از مهمترین دلایل استمرار پدیده توسعهنیافتگی و بازتولید عقبماندگی آن است که در مقیاس افراد، بنگاهها، بخشها و مناطق، فعالیتها از خصلت گسستگی و عدم پیوند برخوردارند و به همین خاطر تلاشهای صورت گرفته فاقد سینرژی لازم برای حرکت رو به جلو است و ما نمیتوانیم از دستاوردهای فکری و تجربههای پرهزینه یکدیگر درس بگیریم و با آنها رابطه برقرار کنیم.
در این زمینه با کمال تأسف باید گفت که هنوز هم نه بسترهای مادی آن فراهم است و نه اهتمامی برای صورتبندی نرمافزارهای آن در حد نصاب صورت میگیرد. بیگمان اگر روزی بخواهیم گامی بزرگ و معنیدار به سوی توسعه برداریم یکی از مهمترین زمینههای کاری دوگانگیهای موجود میان نظر و عمل است.
با کمال تأسف ما هنوز هم در همه مقیاسها شاهد این واقعیت هستیم که عناصر اجرایی برای مطالعات نظری شأن و مرتبتی قائل نیستند همانطور که متفکران و نظریهپردازان ما نیز برقرار کردن ارتباط با واقعیتهای اجرایی و عملی را دون شأن خود میدانند. این در حالی است که در تمامی تجربههای موفق توسعه و نیز در میان همه بنگاههای اقتصادی موفق ترکیب خردمندانه نظر و عمل راهگشاییهای خود را نشان داده و همه کسانیکه به عمل فارغ از بنیانهای نظری یا به نظریهپردازی بیاعتنا به واقعیتها اهتمام ورزیدهاند ثمرهای جز شکست و انزوا نصیب نبردهاند.
یکی از مهمترین و درخشانترین وجوه زندگی اجتماعی حسین عظیمی آن است که به همان اندازه که برای دانشگاهیها بحثهای عملی راهگشا ارائه مینمود در کمک به بنگاههای بزرگ و کوچک اقتصادی کشورمان نیز از هیچ کوششی فروگذار نکرد و یادگاری بسیاری ارزنده و ماندنی از خود به جای گذاشت. شاید بتوان ادعا کرد که رمز این موفقیت و تلاشهای ثمربخش برای حداقلسازی شکافهای موجود میان حوزههای نظر و عمل در اقتصاد ایران به تأملات ارجمند او در زمینه روششناسی علم اقتصاد بازمیگردد. او دانش اقتصاد را یک دانش تجربی و در عین حال مرتبط با پیچیدگیهای رفتاری فرد و اجتماع میدا نست. در مقاله ارزشمندی که در حوزه روششناسی علم اقتصاد از او به یا دگار مانده و با عنوان «ماهیت و روش در علم اقتصاد» در سال 1373 در شماره 101 و 102 نشریه دانشگاه انقلاب به چاپ رسیده است مینویسد:
همه علوم تجربی در این نکته مشترکند که تماماً از واقعیت بیرونی و یا به زبان دقیقتر از درکی ویژه از واقعیت بیرونی، شروع میشوند آنگاه به دنیای تفکر و اندیشه پا میگذارند و درنهایت به واقعیت بازمیگردند. به علاوه این حرکت به طور مداوم تکرار میگردد و این تکرار به پویایی و تغییر در هر سه زمینه مورد بحث، یعنی واقعیت بیرونی، نحوه تفکر و اندیشه و کاربرد میانجامد.
این سخنان تذکر مشفقانه و هوشمندانهای است به کسانی که هنوز گمان میکنند که میان علوم تجربی و واقعیتهای بیرونی اگر شکافی وجود دارد میتوان بر مجموعه آنچه که وجود دارد اساساً نام «علم» گذاشت. اگر دا نشی خود را تجربی بداند و قادر به ارائه تبیینها، تجویزها و پیشبینیهای راهگشا نباشد، اساساً صلاحیت داشتن عنوان علمی را از خود سلب نموده است. اما تأکید حسین عظیمی به تقدم امر مشاهده واقعیتهای بیرونی او را در میا ن نحلهای از متفکران قرار میدهد که دانش تجربی مستقل از راهگشاییهای کاربردی و عملی را اساساً دانش تجربی نمیدانند.
این جمله معروف که از بسیاری از فیلسوفان علم نقل شده و مضمون آن اینست که علم د رجایی میروید که سؤالی یا مسئلهای وجود داشته باشد، ناظر بر همین واقعیت است. کسانی که گمان میکنند که سؤالات یا مسائل را نیز میشود در عرصه اجتماعی از خارج وارد نماییم هم در زمینه فهم درست واقعیتهای موجود جامعه خود با دشواریها و چالشهای بسیار روبرو میشوند و هم هنگام ارائه راهحلها، شرایط و امکانات و بسترهایی را مفروض و موجود میانگارند که واقعیت خارجی نداشته و بنابراین، دستاندرکاران امور اجرایی را به این جمعبندی میرسانند که گویی این قبیل صاحب نظران در این جامعه زندگی نمیکنند و تجویزهایی ارائه میدهند که نه ممکن و نه مطلوب است. در عین حال عناصر اجرایی نیز بایستی به این واقعیت توجه داشته باشند که تلاش برای حل و فصل موضعی مسائل ناگزیر آنها را به سمت آزمون و خطاهای پرهزینه و نافرجام هدایت خواهد نمود در حالی که اگر دانش تجربی در کادری که حسین عظیمی مطرح کرده به صورت روشمند تئوریزه شده باشد مهمترین تکیهگاه مجریان، برای پرهیز از آزمون و خطاهای بیفرجام و تمام شماری همه عناصر ذیمدخل در یک مسئله یا رفتار معین خواهد بود.
این مسئله به ویژه در عرصه علوم اجتماعی و از جمله علم اقتصاد از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است زیرا در این عرصه از یکسو قواعد رفتاری شناسایی و استخراج شده به شدت مقید به شرایط زمان و مکان هستند و از سوی دیگر، برای سنجش میزان ثمربخشی آنها ناگزیر میبایست به آزمونهای تجربی تمسک جست که آنها نیز مقید به شرایط زمان و مکان هستند. این همان مسئلهای است که حسین عظیمی در مقاله «ماهیت و روش در علم اقتصاد» از آن با عنوان تاریخی بودن مفاهیم در علوم اجتماعی نام برده است. وی مینویسد:
تاریخی بودن مفاهیم در علوم اجتماعی و به ویژه در علم اقتصاد ناظر بر این واقعیت است که تمامی مفاهیم مورد استفاده در این علوم دارای ظرف و قالب تاریخی خاص است و بدون توجه به قالب تاریخی مزبور درک صحیح مفهوم ذیربط امکانپذیر نیست.
سپس با طرح مثالی برای درک بهتر این مسئله اظهار میدارد:
همه میدانیم که ریکاردو دانشمند به نام اقتصاد کلا سیک عوامل تولید را در سه گروه کار، سرمایه و زمین طبقهبندی میکرد.
و در ادامه سؤال میکند:
معنی واقعی این تقسیمبندی چیست؟ آیا باید تصور کرد که همیشه و در همه جا عوامل تولید عبارتند از: کار، سرمایه و زمین؟ مگر نه این است که امروزه زمین در موارد متعددی عیناً با سایر سرمایههای فیزیکی یکسان پنداشته میشود. آیا ریکاردو این نکات را نمیفهمید و ما در طی زمان درک و فهم بهتری از مفهوم سرمایه پیدا کردهایم و دیگر تفکیک زمین و سرمایه را منطقی نمیدانیم؟
و پاسخ میدهد، که برای فهم درست منظور ریکاردو باید به قالب زمان و زمان به معنی زمان و شرایطی که این مفاهیم ارائه شدهاند توجه کرد. به نظر میرسد که گام مهمی که عظیمی با مطرح کردن بنیانهای روششناختی مباحث خود برداشت و در تجربههای عملی نیز خود از آنها سود بُرد، میتواند به مثابه یک نقطه عزیمت ارزشمند برای تمامی دانشپژوهان، سیاستگذاران و دستاندرکاران امور اجرایی کشور در نظر گرفته شود که جدی گرفتن آن و پافشاری بر آنها میتواند در مدت زمانی نه چندان طولانی دوگانگی و شکاف میان نظر و عمل را در اقتصاد و جامعه ایران تا حدود زیادی برطرف سازد برای آنکه خوانندگان این مقاله با اطمینان بیشتری در این مسیر گام بردارند. کافی است نظری به دستاوردهای علمی و عملی حسین عظیمی بیندازند زیرا این دستاوردها صرفاً به خاطر ایرانی بودن حسین عظیمی و عدم انتشار مقالات او به زبان انگلیسی در میان ایرانیان کماهمیت شمرده میشود.
اینجانب شهادت میدهم که بسیاری از ایدههایی که حسین عظیمی با اتکا به این روششناسی مطرح نمود در زمان طرح آنها جزو ایدههای پیشگام بود و صرفاً به خاطر ایرانی بودن و فارسینویسی او در دنیا مطرح نشده و از او به عنوان یک نظریهپرداز پیشگام نام برده نمیشود به طور مشخص باید بگویم که ایده اولویت آموزشهای پایه در فرایند توسعه ملی که در نیمه دوم دهه 1360 شمسی توسط او ارائه شد نزدیک به 15 سال بعد از سوی آمارتیا سن مطرح گردید و با استقبال گستردهای از سوی متفکران و دانشمندان جهان روبرو شد بدون آنکه نامی از حسین عظیمی و پیشگامی او به میان آید.
در سال 1366 او به همراه تنی چند از متخصصان برجسته و ممتاز اقتصاد ایران یک طرح پژوهشی برای سازمان برنامه و بودجه وقت به اجرا درآوردند که در آن نتیجهگیری شده بود که نقطه عزیمت مناسب برای نیل به توسعه در ایران قبل از هر چیز میبایست دولت را مقید و ناگزیر به رفتار قاعدهمند و با انضباط در فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع نماید. این ایده در نیمه دوم دهه 1990 توسط صندوق بینالمللی پول و با نک جهانی مطرح شد و همگان از آن استقبال کردند و حتی آن دسته از مسئولان اجرایی کشور که بالغ بر یک دهه پیش از طرح مسئله از سوی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نسخه ایرانی و راهگشاتر حسین عظیمی و دوستانش را نادیده گرفتند امروز با افتخار سخن از بودجهریزی عملیاتی به میان میآورند.
اینجانب به مناسبتی دیگر 11 مورد از اینگونه کوششهای راهگشا و پیشگام توسط او را معرفی نمودهام و امیدوارم نسل جدید مدیران و دانشپژوهان با تمسک به اندیشههای حسین عظیمی کمک کنند که مسیر توسعه در ایران با بصیرتهای بیشتر و هزینههای کمتر تداوم یابد.
بدون تردید هنگامیکه ما بر قلههای دستاوردها و ذخیره دانش حسین عظیمی قرار گرفتیم با همان منطقی که خود او عرضه کرده است یعنی تاریخمندی مفاهیم و نظریهها در علوم اجتماعی میبایست به نقد او نیز اهتمام ورزیم و این بهترین هدیه برای حسین عظیمی و بالاترین موهبت برای جامعه ایران خواهد بود.